جدول جو
جدول جو

معنی انده گوار - جستجوی لغت در جدول جو

انده گوار(سَ دَ / دِ)
اندوه بر. که اندوه گوارا کند:
از سر دلسوزگی فاخته آمد بمن
داد مرا از سخن شربت انده گوار.
عمادی شهریاری
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اندوه خوار
تصویر اندوه خوار
کسی که غصه بخورد و غم واندوه به خود راه بدهد، اندوه خورنده، یار و دوست که در غم و غصۀ شخص شریک باشد، غم خوار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انده گسار
تصویر انده گسار
اندوه گسار، یار و دوست که غم شخص را بخورد، آنکه برای دیگری دلسوزی و غم گساری کند، غم خوار، غم گسار، چیزی یا آنکه غم و اندوه را تسکین بدهد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بنده وار
تصویر بنده وار
بنده مانند مانند بنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اندوه گسار
تصویر اندوه گسار
یار و دوست که غم شخص را بخورد، کسی که برای دیگری دلسوزی و غم گساری کند، غم خوار، غم گسار، چیزی یا کسی که غم و اندوه را تسکین بدهد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گنده خوار
تصویر گنده خوار
آنکه چیزهای گندیده و فاسد بخورد
فرهنگ فارسی عمید
(اَ دُهْ گُ)
اندوه گساری. اندوه شکستن. اندوه زدودن. اندوه بری. و رجوع به اندوه گساری شود
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ مَ زَ)
رجوع به گنده خور شود
لغت نامه دهخدا
(پَرْ وَرَ دَ / دِ)
کم خوار. کم خور. (فرهنگ فارسی معین) ، زایل گردیدن ماده از جای خود. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). زایل گردیدن ازجای خود. (آنندراج) (از اقرب الموارد). یقال: اندمقت الماده. (از منتهی الارب) ، درآمدن صیاد در کازه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(پَزَ دَ / دِ)
غم خوار. تیمارخوار. (از یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(پَ مُ نَ دَ / دِ)
شکننده اندوه. (آنندراج). غمخوار. متعهد. (فرهنگ فارسی معین) :
روی تو مرا روز و شب اندوه گسار است
شاید که پس از انده اندوه گساریست.
فرخی.
و رجوع به اندهگسار شود
لغت نامه دهخدا
(اَ دُهْ خوا / خا)
اندوه خواری. (از فرهنگ فارسی معین). و رجوع به اندوه خواری شود
لغت نامه دهخدا
(پَ ژُهْ)
اندوه خوار. غم خوار. غم خور. غمگین:
خجسته بادت نوروز و نیک بادت روز
تو شادخوار و بداندیش خوار و انده خوار.
فرخی.
روا بود که یکی مرد آفرید ایزد
و هم زتنش یکی جفت کرده انده خوار.
(از جامع الحکمتین ص 233) ، تدهین شده. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). روغن داده. مدهون. (از صحاح الفرس) ، مطلا و مفضض شده. (ناظم الاطباء). زراندود. مموه. (یادداشت مؤلف) :
قلب اندودۀ حافظ بر او خرج نشد
کاین معامل بهمه عیب نهان بینا بود.
حافظ
لغت نامه دهخدا
(نَ دَ / دِ)
آنکه تسکین می دهد و آرام میکند غم و اندوه کسی را. (ناظم الاطباء). شکننده اندوه. (آنندراج). اندوهگسار:
مرا خود ز گیتی همی بود و بس
چه انده گسار و چه فریادرس.
فردوسی.
ببین نیک تا دوستدار تو کیست
خردمند و انده گسار تو کیست.
فردوسی.
نیارا همی بود (دختر ایرج) انده گسار
بماند ز درد پسر یادگار.
فردوسی.
بدو گفت خسرو چه گفتی بگوی
نه انده گساری نه پیکارجوی.
فردوسی.
گفتم کانده گسار من بره اندر
خدمت میر است گفت محکم کاری.
فرخی.
چون بره انده گسار با تو نباشد
انده و تیمار خویش با که گساری.
فرخی.
بروز انده گسارم آفتاب است
که چون رخسار تو با نور و تاب است
بشب انده گسارم اخترانند
که چون بینم بدندان تو مانند
خطا گفتم نه آن اندوه دارم
که باشد هرکسی انده گسارم.
(ویس و رامین).
وگر انده از برف بودت مجوی
ز مشکین صبا بهتر انده گسار.
ناصرخسرو.
کسی را که رود و می انده گسارد
بود شعر من هرگز انده گسارش ؟
ناصرخسرو.
هرگز از هیچ اندهم انده نبود
کز جهان انده گساری داشتم.
خاقانی.
کو دلی کانده گسارم بود و بس
از جهان زو بوده ام خوشنود بس.
خاقانی.
انده گسار من شد و انده بمن گذاشت
وامق چه کرد زانده عذرا من آن کنم.
خاقانی.
خند خندان بستد و بر لب نهاد
جام می آن همچو می انده گسار.
سیدحسن (از آنندراج).
و رجوع به اندوه گسار شود
لغت نامه دهخدا
(بَ دَ / دِ)
مثل بنده. مانند بنده و عبد. (فرهنگ فارسی معین) :
نوشتند پس نامه ای بنده وار
از ایرانیان نزد آن شهریار.
فردوسی.
وز آن پس چو فرمایدم شهریار
بیایم پرستش کنم بنده وار.
فردوسی.
هرچه خداوند سلطان بفرماید بنده وار پیش رویم. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 452).
دعاگوی این دولتم بنده وار
خدایا تو این سایه پاینده دار.
سعدی.
رضا ده به فرمان حق بنده وار
که چون او نبیند خداوندگار.
سعدی.
بنده وارت بسلام آیم و خدمت بکنم
ور قبولم نکنی میرسدت کبر و منی.
سعدی
لغت نامه دهخدا
تصویری از گنده خوار
تصویر گنده خوار
کسی که چیز های بدبو و پست (مانند شکنبه روده و غیره) خورد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انده خوار
تصویر انده خوار
اندوه خوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اندک خوار
تصویر اندک خوار
کم خوار کم خور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اندوه خوار
تصویر اندوه خوار
غمخوار متعهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انده خواری
تصویر انده خواری
غمخواری تعهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بنده وار
تصویر بنده وار
مثل بنده مانند بنده و عبد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اندهگسار
تصویر اندهگسار
غمخوار متعهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اندوه گسار
تصویر اندوه گسار
آسی
فرهنگ واژه فارسی سره